جدول جو
جدول جو

معنی علی شروانی - جستجوی لغت در جدول جو

علی شروانی
(عَ یِ شِرْ)
ابن ابراهیم بن محمد زهری شروانی نقشبندی حنفی. ملقب به اکمل الدین. وی صوفی بود و در سال 1118 هجری قمریدر مدینه درگذشت. او راست: 1- اقصی المطالب. 2- جامع المناسک. 3- خلاصهالتواریخ. 4- دلیل الزائرین و أنیس المجاورین فی زیاره سیدالمرسلین. 5- مهمات المعارف الواجبه علی العباد فی أحوال المبداء و المعاد. (از معجم المؤلفین از سلک الدرر ج 3 ص 201. و هدیه العارفین ج 1 ص 764 و ایضاح المکنون ج 1 ص 434 و ج 2 ص 610)
ابن محمد بن علی زهری شروانی مدنی حنفی. وی ادیب بود و در سال 1134 هجری قمری در مدینه متولد شد و در همانجا در سال 1200 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- حاشیه بر دیباجهالدرر. 2- هوامشی بر المختصر. و نیز او را اشعاری است. (از معجم المؤلفین از سلک الدرر مرادی ج 3 ص 231)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ شِ)
ابن عبدالرحمان بن محمد خطیب شربینی مصری شافعی. مکنی به ابوالحسن. مفسر بود. او راست: فتح الرحیم الرحمان فی تفسیر آیه ’ان الله یأمر بالعدل و الاحسان’ که در سال 1028 هجری قمریاز تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون ج 2 ص 165 و هدیه العارفین ج 1 ص 754)
ابن محمد بن علی شربینی. متولد در سال 977 هجری قمری او راست: مطالع البدور العلیه فی منازل السرور الادبیه. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 218)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شُ)
ابن محمدعلی بن حیدر بن شیخ خلیفۀ مجیراوی شروقی نجفی. وی در سال 1237 هجری قمری در نجف متولد شد و نزد انصاری و سیدحسین کوهکمری تلمذ کرد. سپس در همان شهر به تدریس پرداخت و پس از چندی برای بازستاندن املاک خود که غصب شده بود به سوق الشیوخ رفت و در سال 1314 هجری قمری در همانجا درگذشت. او را تألیفاتی در فقه و اصول و علم الرجال بوده است. (از مصنفی علم الرجال آقا بزرگ ص 323)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
امیر علاءالدین علی شغانی، وی از وزرای میرزا شاهرخ بوده است. رجوع به علاءالدین شغانی و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 554 و 599 و 624 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رُمْ ما)
ابن عیسی بن علی بن عبدالله رمانی اخشیدی وراق، مکنّی به ابوالحسن. وی ادیب و نحوی و لغوی و متکلم و فقیه و اصولی و مفسر و منجم و منطقی بود. اصل او از سرمن رأی (سامراه) است و در سال 296 هجری قمری در بغداد متولد شد، معجم الادباء و مفتاح السعاده سال تولد او را 276 هجری قمری ذکر کرده اند، وی نزد ابن السراج و ابن درید و زجاج تحصیل کرد. و دریازدهم جمادی الاولای سال 384 هجری قمری در بغداد درگذشت. او راست: 1- الاشتقاق. 2- الجامعالکبیر فی التفسیر. 3- شرح الصفات. 4- المبتدا در نحو. 5- معانی الحروف. (از معجم المؤلفین). صاحب معجم المؤلفین به مآخذذیل نیز اشاره کرده است: عیون التواریخ شاکر ج 12 ص 233. الوافی صفدی ج 12 ص 133. فهرس المؤلفین بالظاهریه. طبقات النحاه و اللغویین ابن شهبه ص 436. الفهرست ابن الندیم ج 1 ص 63. معجم الادباء یاقوت ج 14 ص 73. المنتظم ابن جوزی ج 7 ص 176. تذکرهالحفاظ ذهبی ج 3 ص 182. نزههالالبای انباری ص 389. میزان الاعتدال ذهبی ج 2 ص 235. النجوم الزاهرۀ ابن تعزی بردی ج 4 ص 168. انباءالرواه قفطی ج 2 ص 294. البدایۀ ابن کثیر ج 10 ص 314. الکامل ابن اثیر ج 9 ص 36. طبقات المفسرین سیوطی ص 24. لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 248. شذرات الذهب ابن عماد ج 3 ص 109. بغیهالوعاه سیوطی ص 344. مرآهالجنان یافعی ج 2 ص 420. المختصرفی اخبارالبشر ابوالفداء ج 2 ص 136. مختصر دول الاسلام ج 1 ص 182. مفتاح السعادۀ طاش کبری ج 1 ص 142. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 683. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 111 و سایرصفحات. روضات الجنات خوانساری ص 480. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 268 و سایر صفحات. مقدمه توجیه اعراب ابیات ملغزه الاعراب، از سعید افغانی. فهرس المخطوطات المصورۀ سید ج 1 ص 49. و نیز رجوع به ابوالحسن رمانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَرْ را)
ابن عبدالرحمان بن شبیب بن حمدان بن شبیب حنبلی حرانی، ملقّب به نورالدین. ادیب بود و در طب نیز اطلاعاتی داشت. وی در سال 747 ه. ق. در قید حیات بود. او راست: جامعالفنون. (از معجم المؤلفین بنقل از الدررالکامنۀ ابن حجر ج 3 ص 59)
ابن عیسی حرانی. او راست: عجائب البحر، که آن را برای المقتدر تألیف کرده است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1126)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن محمد بن احمد بن عبدالله بن نصیرالدین بن ملکان برتوانی حنفی. فقیه بود و در سال 874 هجری قمری درگذشت. او راست، التذهیب لذهب اللبیب، که مشهور به خیرهالفتاوی است. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 735)
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ)
شروانی، نجم الدین (یا افصح الدین) ابوالنظام محمد فلکی شروانی. از شاعران بزرگ اواخر قرن ششم هجری است. مولدش شهر شماخی، مستقر شروانشاهان بود، و ’فلکی’ از آن روی تخلص میکرد که در اوایل عمر به تحصیل نجوم اشتغال داشت، چنانکه تذکره نویسان نوشته اند در این فن مهارت داشت. وی از مداحان شروانشاهان و معاصرخاقان اکبر منوچهر بن فریدون و پسر او اخستان بود. فلکی فن ادب و شعر را مانند خاقانی از ابوالعلاء گنجوی آموخت و بنابراین آنان که او را استاد خاقانی میشمرند به اشتباه اند. وفات او را آذر بیگدلی در آتشکده به سال 587 هجری قمری نوشته و بعضی دیگر مانند صادق بن صالح در تذکرۀ شاهد صادق 577 هجری قمری ضبط کرده اند. دیوان فلکی را تا هفت هزار بیت نوشته اند ولی آنچه در دست است به دوهزار بیت نمیرسد، و از این مایه شعر دریافته میشود که او گوینده ای نازک خیال و خوش عبارت بوده و از سخن مغلق که شیوۀ معاصران او در شروان و آذربایجان بود، دوری می گزیده و به سهولت کلام و روانی سخن متمایل بوده است، و از میان اشعار او آنها که در حبس شروانشاه سروده شده لطف و اثری خاص دارد، زیرا او هم مانند خاقانی به زندان شروانشاه افتاد و به تهمت افشاء اسرار چندی در بند آهنین بود تا عاقبت پادشاه او را بخشید و از زندان رهایی داد. از اشعار اوست:
شب نباشد که فراق تو دلم خون نکند
وآرزوی تو مرا رنج دل افزون نکند
هیچ روزی نبود کانده شوق تو مرا
دل چو آتشکده و دیده چو جیحون نکند
مژه بر هم نزند هیچ شبی دیدۀ من
تا به خون خاک سر کوی تو معجون نکند
زلف چون مارتو آسیب کند لعل تو را
گر به دو نرگس جادوی تو افسون نکند
هر کجا عشق من و حسن تو را وصف کنند
هیچ عاقل صفت لیلی و مجنون نکند
سایۀ زلف تو چون فر همای است به فال
چونکه فال من دلخسته همایون نکند
گرچه لعلت به وفا وعده بسی داد مرا
نکند وعده وفا تا جگرم خون نکند
گرچه در دایرۀ عشق تو جان در خطر است
فلکی را کس از این دایره بیرون نکند.
و نیز غزلی دیگر دارد بدین مطلع:
هیچ کس چاره ساز کارم نیست
چه کنم، بخت سازگارم نیست
کشتۀ صبر و انتظارم و باز
چاره جز صبر و انتظارم نیست...
(از تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 صص 774- 775).
خاقانی مغرورانه از او یاد کند و او را فرزند دانش و شعر خود می شمارد:
عطسۀ سحر حلال من فلکی بود
بود به ده فن ز راز نه فلک آگاه
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَ رَ)
ابن حموش بن مختار قیروانی اندلسی قرطبی. عالم بود و در سال 355 هجری قمری در قیروان متولد شد و در ماه محرم سال 437 هجری قمری درگذشت. او را مصنفاتی است. (از معجم المؤلفین از طبقات النحاه و اللغویین ابن شهبه)
ابن عبدالله بن داودمالکی قیروانی. مکنی به ابوالحسن. فقیه بود و در جمادی الاولای 539 هجری قمری درگذشت. او راست: زهرالحدائق، که شرح رقائق ابن مبارک است. (از معجم المؤلفین)
ابن فضال بن علی بن غالب بن جابر بن عبدالرحمان بن محمد بن عمرو بن عیسی بن حسن بن زمعۀ مجاشعی قیروانی فرزدقی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی فرزدقی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کُ رَ)
شیخ علی کرکانی، مکنی به ابوالقاسم. از عرفای مشهور اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری قمری و معاصر با شیخ ابوسعید ابوالخیر و سلطان محمود غزنوی بود. نسب او به سه واسطه به شیخ جنید میرسد و وی در نیشابورساکن بود و بسیاری از کرامات او در نامۀ دانشوران مذکور است. رجوع به نامۀ دانشوران ج 2 ص 271 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کِ)
ابن محمود کرمانی شافعی. ملقب به ضیاءالدین. وی در سال 830 هجری قمری در قید حیات بود و در آن وقت سنش بیش از نود سال بوده است. اوراست: ضوءالمشارق الجدیر بالوضع علی المفارق (یا ضیاءالمشارق...) در چهار مجلد. (از معجم المؤلفین)
ابن حسین بن علی کرمانی. صوفی متوفی در حدود سال 470 هجری قمری او راست: سراج الشریعه و منهاج الحقیقه. (از معجم المؤلفین)
ملقب به عمادالدین و متخلص به عماد و مشهور به عماد فقیه و خواجه عماد فقیه. از عرفای قرن هشتم هجری قمری رجوع به عمادالدین کرمانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ملا علی کورانی، شافعی. متکلم و منطقی بود ونام وی در هدیهالعارفین بصورت علی بن محمد کورانی آمده است. وی مدتی امامت مسجد جرجیس را در شهر موصل عهده دار بود و در همین شهر در سال 1094 هجری قمری درگذشت. او راست 1- حاشیه بر شرح شمسیۀ قطب. 2- حاشیه بر شرح عقائد نسفی از تفتازانی. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ رَ)
ابن محمد بن موسی بن حسن بن فرات نهروانی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن فرات. وزیر المقتدر باللّه عباسی. رجوع به ابن فرات (ابوالحسن علی...) و علی (ابن محمد...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ)
ابن عثمان بن محمد اوسی (در برخی نسخ: اوشی). ملقب به سراج الدین. ادیب و شاعر متوفی در سال 569 هجری قمری او راست: 1- قصیدۀ لامیه، در اصول دین. 2- مختلف الروایه، که شرح منظومۀ عمر نسفی است در خلاف. 3- مشارق الانوار فی شرح نصاب الاخبار لتذکرهالاخیار. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 526 و... الجواهر المضیئه قرشی ج 1)
ابن مسعود فرغانی. مکنی به ابوسعد و ملقب به کمال الدین. او راست: المستوفی فی النحو. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1675)
ابن ابی بکر بن عبدالجلیل فرغانی مرغینانی حنفی. ملقب به برهان الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی مرغینانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ رَ)
ابن احمد بن علی عرشانی یمنی. محدث است و در سال 625 هجری قمری درگذشت. او راست: اشراط الساعه. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 706). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
علی اطول علی شعبانی، ابن محمد قسطمونی رومی خلوتی شعبانی. مشهور به قره باش. رجوع به علی اطول قره باش شود
لغت نامه دهخدا
(اِ لا یِ شِرْ)
نام او میرالهی و از سخنوران صاحب دیوان بود. تاریخ زندگی او بدست نیامد. این اشعار از اوست:
عاقبت گو سر خود گیر وبرو از بر ما
مانداریم سر آنکه ندارد سر ما
بحر با ما چه زند لاف که با اینهمه شور
طفل اشکی است بگهوارۀ چشم تر ما
ای خضر صاحب دیوان الهی ماییم
عمر جاوید تو مدی بود از دفتر ما.
منع از گردش بیهوده مکن مجنون را
که نوشت از قلم پا ورق هامون را.
(دانشمندان آذربایجان).
و رجوع به الذریعه ذیل دیوان الهی شروانی و فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
ابن احمد نجاری شعرانی شافعی. فقیه و اصولی بود. او راست: حاشیه بر شرح جمعالجوامع سبکی، که در سال 970 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون ج 1 ص 366)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
ابن محمد بن علی بن محمد بن علی بن عبدالله یمنی صنعانی حنبلی. مشهور به ابن شوکانی. وی پیش از سال 1250 هجری قمری درگذشته است. او راست: 1- تکمیل الحجه والبیان فی شرح بیتی امام الزمان. 2- القول الشافی السدید فی نصح المقلد و ارشاد المستفید. (از معجم المؤلفین از حلیهالبشر عبدالرزاق بیطار ج 2 ص 441 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 775 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 317 و ج 2 ص 249)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
ابن محمد بن محمد بن عبدالکریم بن عبدالواحد شیبانی موصلی. مشهور به ابن اثیر جزری و ملقب به عزالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابن اثیر و علی (ابن محمدبن...) شود
ابن یوسف بن ابراهیم بن عبدالواحد بن موسی بن احمد بن محمد بن اسحاق شیبانی قفطی. مشهور به قاضی اکرم و مکنی به ابوالحسن و ملقب به جمال الدین. رجوع به علی قفطی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ شیرْ)
یکی از دهستانهای چهارگانه بخش بدره، شهرستان ایلام است. و حدود آن به شرح زیر است: از شمال به دهستان بیجنوند، از بخش شیروان چرداول. از باختر به دهستان میش خاص. از خاور به بخش طرهان، از شهرستان خرم آباد. از جنوب به بخش ارکو. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و سالم. آب آن از رود خانه گنجه و از چشمه سارها تأمین می شود. این دهستان از 12 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده. و جمعیت آن در حدود2100 تن است. محصولات عمده آن غلات و حبوب است اهالی به زراعت دیم و گله داری اشتغال دارند. رود خانه گرواز سمت شمال باختری از وسط اراضی این دهستان عبور میکند، و آب آن تلخ و شور است. راه این دهستان مالرو و صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خَیْ)
ابن یحیی خیوانی صنعانی. وی نابینا بود و در سال 1060 یا 1071 هجری قمری در صنعاء درگذشت. (از معجم المؤلفین بنقل از خلاصهالاثر محیی ج 3 ص 197. ملحق البدرالطالع زباره ص 184)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن ابی محمد بن ابی سعد بن عبدالله واسطی، مشهور به دیوانی و مکنّی به ابوالحسن، قاری و شاعر بود. در سال 663 هجری قمری متولد شد. و بسال 743 هجری قمری در واسط درگذشت. او راست: 1- ارجوزۀ نظم اللوامع فی الشواذ. 2- روضهالتقریر فی الخلف بین الارشاد و التیسیر که نظم الارشاد قلانسی است. (از معجم المؤلفین بنقل از طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 580. الدررالکامنۀ ابن حجر ج 3 ص 104. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 718. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 594 و 925)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رُ)
ابن محمد بن سلامۀ روحانی مقری رحبی، مکنّی به ابوالحسن. وی از قرائت و شناختن وجوه آن توانایی داشت و مدتی مصاحب صوفیان گشت و در طلب حدیث به بلاد مختلف سفر کرد سپس در مصر مسکن گزید و در همانجا درگذشت. نسبت او به ’روحا’ از قرای ’رحبه’ است. (از معجم البلدان یاقوت: ’روحا’)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
خواجه علی رویانی، وی از مورخان طبرستان بود و خواندمیر در تاریخ حبیب السیر از او نقل می کند. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 406 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حُ)
ابن محمد بن احمد بن محمد بن محمود مکنّی به ابوالقاسم و مشهور به ابن حلوانی. وی از بغداد به ممالک دیگر سفر کرد و به دیدار برخی از پادشاهان نائل آمد. چند کتاب در علوم مختلف تألیف کرد و او را اشعاری نیز بوده. وی در سال 433 یا 493 هجری قمری درگذشت. (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 144. تاج التراجم ابن قطلوبغا ص 33)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خَ رَ)
ابن جعفر خرقانی (یا علی بن احمد خرقانی). از بزرگترین مشایخ صوفیۀ اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری. رجوع به ابوالحسن (علی بن جعفر) وبه ابوالحسن خرقانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِتَ)
ابن محمد برکۀ تطوانی مغربی، مکنّی به ابوالحسن، نحوی بود و در سال 1020 هجری قمری درگذشت. اوراست: 1- شرح صلوات ابن ناصر. 2- شرح مقدمۀ اجرومیه، در نحو. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 764. فهرس دارالکتب المصریه ج 7 ص 43)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جُ)
ابن فضلان جرجانی بن بزری، مکنّی به ابوالحسن. محدث و ساکن سمرقند بود. وی از ابن الاعرابی حدیث شنیده است و حمزه السهمی از او حدیث کرده است. ’بزری’ نسبت به ’بزر’ است و منظور کسی که ’بزر’ را برای روغنگیری می فشارد. (از تاج العروس) (از منتهی الارب). و رجوع به جرجانی (علی بن فضلان...) شود
ابن عبدالعزیز بن حسن بن علی بن اسماعیل جرجانی شافعی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن عبدالعزیز فقیه) و علی (ابن عبدالعزیزبن...) و جرجانی (علی بن عبدالعزیز...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِجُ)
ابن محمد بن علی جرجانی حسینی حنفی، مشهور به میرسیدشریف و مکنّی به ابوالحسن. از علما و حکمای مشهور نیمۀ دوم قرن هشتم هجری بود. رجوع به جرجانی (علی بن محمد بن علی حسینی...) و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 216. فهرس المؤلفین بالظاهریه. بغیهالوعاه سیوطی ص 351. الضوءاللامع سخاوی ج 5 ص 328. البدرالطالع شوکانی ج 1 ص 488. الفوائدالبهیۀ لکنوی ص 167. مفتاح السعادۀ طاش کبری ج 1 ص 125. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 12 و 41 و سایر صفحات. فهرس المخطوطات المصورۀ سیدج 1 ص 344. المکتبهالبلدیه. فهرس الریاضیات ص 39. فهرس الخدیویه ج 6 ص 55. کتب ادبی دانشگاه تهران. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 140 و ج 2 ص 229 و سایر صفحات. روضات الجنات خوانساری ص 497. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 728
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن عبدالله شونی احمدی مصری شافعی. از مشایخ شعرانی در قرن دهم هجری قمری بود و در سال 944 ه. ق. درگذشت. او راست: مصباح الظلام بالصلاه و السلام علی خیرالانام. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 744 و ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 492)
لغت نامه دهخدا